دفتر بی‌معنی

این خرقــه که من دارم در رهــن شــراب اولی وین دفـــتر بی‌مــعـنی غــرق می نــاب اولی

دفتر بی‌معنی

این خرقــه که من دارم در رهــن شــراب اولی وین دفـــتر بی‌مــعـنی غــرق می نــاب اولی

بنده ی خدا ...
حسین فرقانی
دانشجوی مهندسی کامپیوتر هستم!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۲۰
ارديبهشت

کاروانی سوی پاستور می‌برد تشریف را                  کاروان آهسته رو حس می‌کنم تکلیف را

من چه دارم کمتر از آنان که نامزد می‌شوند؟         وعده دارم، پول دارم، هم کت و هم کیف را

ائتلافی می‌کنم با جمع و تفریق و جواب                   هر که باشد غیر من بر هم زنم تألیف را

گر صلاحیت ندارم خرده بر مسکین مگیر                     باز می‌کن ای برادر هر دو سوی قیف را

دستمالم گر کثیف است از فساد اقتصاد               با خود آوردم به جایش کیسه و هم لیف را

گفتمانم چون عدالت، توسعه، آزادی است                عالمی از من کند تمجید و هم تعریف را

تیره سازم تا نماند نقطه‌ای جز من سفید                  چاره سازم بر رقیبان تهمت و تضعیف را

در همایش‌های پرشورم جوان شرکت کند                      بعد از آن بازدید از نظمیّه و توقیف را

من که خود بازیگرم پس فیلم تبلیغی چرا؟        ساز یاران، رقص من، می‌سازم این تصنیف را

گر ریاست سهم من شد یا نشد هم لااقل            لایق مجلس که هستم! بذل کن تخفیف را

از قفای کاروان تا جا نمانم بنده هم                         رفع زحمت می‌کنم، کوته کنم توصیف را


۱۴
دی
خیلی وقت است شعر نگفتم.
یادم می آید آخرین شعری که گفتم دی ماه 88 بود. بعد از 9 دی.
این شعر را گفتم و تا کنون هیچ:

شکر خدا سراب طوفان تمام شد           هوهوکشان آمد و لرزان تمام شد
می گفت آزاد و رها شو ز آسمان             رگبار رحمت و نم باران تمام شد
می گفت اکنون که بهاران نیامده             باران کجا؟ وهم فراوان تمام شد
بیهوده می باری و گل می شود زمین    بس کن، بقایای گلستان تمام شد
آهسته سوی درختان وزید و گفت        همت کنید! سردی دوران تمام شد
از سردی نخوت او شاخه ها شکست        تا ناگهان صبر درختان تمام شد
در گوش باد پیچید فریاد شان             گفتند برو، رفت و زمستان تمام شد

9 ذی